جدول جو
جدول جو

معنی حنک بالا - جستجوی لغت در جدول جو

حنک بالا
(حَ نَ)
ده کوچکی است از بخش ماهان شهرستان کرمان. واقعدر 42هزارگزی جنوب خاوری ماهان و 12هزارگزی از راه شوسۀ کرمان - بم. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ)
دهی است جزو دهستان کزاز بالا بخش سربند شهرستان اراک، واقع در شانزده هزارگزی شمال آستانه و هشت هزارگزی راه مالرو عمومی. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیری. دارای 473 تن سکنه میباشدو از چشمه مشروب میشود. محصولاتش غلات، بنشن، چغندرقند، انگور و قلمستان است. اهالی به کشاورزی و گله داری و قالیچه بافی گذران میکنند. راه مالرو دارد و از ازنا اتومبیل میرود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(حَ لَ)
دهی جزء دهستان انگوران بخش ماه نشان شهرستان زنجان. دارای 379 تن سکنه و آب آن از چشمه و رودخانه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(حُ مَ)
ده کوچکی است از دهستان لادیز بخش میرجاوۀ شهرستان زاهدان، در 16هزارگزی جنوب میرجاوه و 5هزارگزی جنوب راه فرعی میرجاوه به خاش. 45 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(صَ نَ یِ)
دهی از دهستان آتابای بخش آق قلعه شهرستان گنبدقابوس 9هزارگزی جنوب باختری پهلوی دژدشت، معتدل، مرطوب، مالاریائی. سکنه 1500 تن. آب از چاه. محصول آنجاغلات، حبوبات، صیفی، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان قالیچه بافی و نمدمالی. راه فرعی به آق قلعه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(طَ کِ)
دهی از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند در 38 هزارگزی باختر درمیان و 17 هزارگزی جنوب باختری شوسۀ بیرجند به درح. جلگه وگرمسیر. 15 تن سکنه دارد. آب آن از قنات، محصول آنجا غلات و تریاک و شلغم. شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(غُ)
دهی است از دهستان ارسک بخش بشرویۀ شهرستان فردوس که در 30هزارگزی جنوب بشرویه و 4هزارگزی خاور شوسۀ عمومی بشرویه به دوهک واقع است. در دامنۀ کوه قرار دارد. گرمسیر است و سکنۀ آن 40 تن فارسی زبانند. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن پنبه، ارزن و ابریشم است. باغهایی دارد. شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(کُ کِ)
نام محلی است کنار راه طهران به چالوس میان واریان و زره گان در شصت و هشت هزار و سیصد گزی تهران. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی از دهستان زاوه است که در بخش حومه شهرستان تربت حیدریه واقع است و 601 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
دهی است از دهستان ارسک بخش بشرویۀ شهرستان فردوس. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، پنبه، ارزن، گاورس، میوه جات، ابریشم و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(رَ کِ)
دهی از دهستان طغرالجرد بخش زرند شهرستان کرمان. سکنه 200 تن. آب آن از قنات. محصولات عمده غلات و حبوب و مرکبات. خربزۀ آن معروف است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دِ هََ)
دهی است از دهستان مرکزی شهرستان سراوان. واقع در سی و سه هزارگزی خاوری سراوان کنار راه فرعی کوهک به سراوان. سکنۀ آن 100تن. راه آن فرعی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گَ زَ نَ)
دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز، واقع در 13هزارگزی شمال خاوری دهدز. هوای آن معتدل و دارای 79 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه و قنات تأمین میشود و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند که در 12هزارگزی جنوب خاور خوسف واقع شده است. هوای آن گرم و سکنه اش 8 تن است. آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
از توابع کیاکلای شهرستان قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی